امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
فاطمه جونفاطمه جون، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

فاطمه خانوم و آقا امیرعلی عشق مامان و بابا

یه روز خدا

1393/5/21 3:19
نویسنده : مامان الهه
139 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه فاطمه خانوم رو بردم کانون پرورش فکری کودک و نوجوان. اما متاسفانه زیرانداز توصندوق عقب نبود. آخه تو حیاط کانون بودند.  شب که شد چشمتون روز بد نبینه فریاد آی دلم آی دلمش رفت آسمون. خلاصه با یه سری کارای پزشکی در منزل آرومش کردم. خدا رو شکر امروز خوب بود. فقط یه بار گفت گلوم یه کم می سوزه بهش شربت سرماخوردگی و شربت عسل دادم خوب شد.

امیرعلی هم میگه: مامان این چیه آجی می خوره؟ میگم شربت عسل. میگه: من هم شربت می خوام. بعد چه جوری می گه!!!! با لحن خواهش و با لبخند که نه نتونی بهش بگی.

دختر و پسر گلم دوستتون دارم به اندازه .... نه بیشتر از همه دنیا.بووووووووووووووووووووووووووووووووووس بوسسس.

راستی عکساشون هم به خاطر دوست خوبم مامان خانم فاطمه گل گلاب می خوستم بذارم اما نشد اکثرا که سایزاشون بالا بود چندتا زیر200 هم پیدا کردم اماآپلود نشد. اینجوریاست دیگه. ببخشید.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان فاطمه
21 مرداد 93 13:10
امان از این شیطونا.وقتی یه خواهش دارند چطور مامان رو رام می کنن.ولی می دونی این نشون دهنده عقل و شعورشونه.